تجلیل از حاج نورعلی غریبی در مراسم تجلیل ازنویسندگان جانباز
| تجلیل از حاج نورعلی غریبی در مراسم تجلیل ازنویسندگان جانباز |
|
|
|
| نوشته شده توسط رضا اتابکی |
| دوشنبه ، 19 تیر 1391 ، 07:26 |
مراسم تجلیل ازنویسندگان جانباز؛
حاشیههایی زیباتر از متنعشقستان - در مراسم تجلیل از نویسندگان جانباز خیلیها آمده بودند. هر چند جای برخی نیز خالی بود مانند حجت الاسلام رحیمیان، نماینده ولی فقیه در بنیاد شهید، غلامعلی جعفرزاده، جانباز هفتاد درصدویلچری که در جلسه علنی مجلس بود و «حسین بهزاد» که به قول گلعلی بابایی، به صورت معمول در این مراسم شرکت نمیکند.
چهره
آشنای دیگر «سید ناصر حسینی پور» بود. وقتی در کنارش نشستیم از کتابش با
نام «پایی که جا ماند» گفت و از پایش که در بغداد جا ماند. او گفت:«این
کتاب یادداشتهای روزانه ام از زندانهای مخفی عراق است. در این یادداشتها
یک کد از یک روز مینوشتم. نمیخواستم کتاب شود میخواستم برای خودم از
عراق یادگاری داشته باشم. هرگز در ذهنم نمیگنجید روزی کتاب شود. 24 برگ
کوچک بود، آن هم کاغذهای آخر کتاب منافقین چون تنها کاغذی که آنجا دیدیم
کتابهایی بود که منافقین میآوردند. اما نوشتههای اولیه را روی زرورق
سیگار و کاغذ سیمان و حواشی روزنامهها مینوشتم، سپس در بیمارستان
پاکنویس کردم و به ایران آوردم. «ولی ا... جعفری» جانباز 35 درصد، اهل گرگان میهمان دیگر این مراسم نیز میگفت، جانبازی اش مربوط به دوران اسارت است. این جانباز 35 درصد که دکترای شیلات دارد، درباره آثارش گفت:«آثارم بیشتر در زمینه علمی است، مقالههایی در زمینه منابع طبیعی و مقالههایی که در مجلات «آی.اس.آی» خارجیها چاپ شده است، همچنین کنفرانسهای بین المللی. فیلمبردار که از آخر سالن تمامی مراسم را مانند ذره بین زیر نظر داشت، التماس میکرد که آقا! تو رو خدا این قدر راه نرو، به همین خاطر مدتی نشستم و بعد به آرامی طوری که مزاحم فیلمبردار نباشم به سمت «حمید پاشاپور یووالاری» جانباز چهل درصد اهل آذربایجان غربی رفتم. میگفت: تخصصم در زمینه جنبشهای سیاسی و اجتماعی است و دکترای جامعه شناسی سیاسی دارم. وقتی شروع به صحبت میکرد، گویا برای افراد یک سالن سخنرانی میکند و حالا حالاها قصد پایین آمدن از منبر را ندارد. او که در شلمچه و جزیره بووارین، با نارنجک عراقی مجروح شده است، درباره آثارش میگوید:«کتابهایم عبارتند از «انتفاضه فلسطین و تاثیرش از اندیشه سیاسی حضرت امام(ره)»، «نهضتهای اسلامی به عنوان بازیگران جدید نظام بین الملل»، «نقش حزبا... لبنان در بیداری اسلامی در خاورمیانه» که هنوز چاپ نشده است، و چهار کتاب درسی که در دانشگاه امام حسین(ره) ارایه دادم. در
گوشه ای از مراسم جانبازی را میبینیم که سال 63 در منطقه کردستان روی مین
رفته است و الان نه پایی برای راه رفتن دارد و نه چشمی برای دیدن. او به
آرامی و تواضع سخن میگوید: «نورعلی غریبی» جانباز هفتاد درصد اهل اراک
هستم. در شانزده سالگی به جبهه رفتم. چهار جلد کتاب از خاطراتم چاپ شده
است به نامهای «از پرشین هتل تا پیران شهر»، «از میلاجرد تا میشداغ»،
«محور کوخان» و «تا دوازده سالگی(خاطرات کودکی من در میلاجرد)». همگی
درباره دفاع مقدس هستند، به جز آخری که خاطرات کودکی ام است. جانباز
«اسماعیل یکتایی لنگرودی» از استان گیلان هم سرگذشت جالبی دارد که جا دارد
از آن فیلم ساخته شود. پای صحبتش نشستیم.«در والفجر 10 اسیر شدم. در
اردوگاه تکریت یازده - اردوگاه مفقودین- بودم. مفقودین که میگویم یعنی
صلیب سرخ ما را ندید. در شهر هم شهید محسوب میشدم. روی مین که رفتم پای
چپم قطع شد، شیمیایی هم شده بودم؛ به همین شکل پنج روز روی خط افتاده
بودم. در مسیری با مجروحیت حرکت میکردم، اما همرزمانم به خیال اینکه جزو
پیکرهای تکه پاره شده هستم لباسم را که رویش نوشته شده بود «اسماعیل
یکتایی اعزامی از لنگرود» به عقب آوردند و در شهر تشییع کردند. «حمید داوودآبادی» هم از فعالان چهرههای آشنای حوزه دفاع مقدس است، اما به هیچ وجه برای مصاحبه همکاری نکرد و وقتی درباره کتاب جدیدش پرسیدیم، گفت: خبرش میآید. «بهزاد پروین قدس» از عکاسان معروف جنگ، اهل تبریزو جانباز 45 درصد کتابهای زیادی نوشته است. |


